تحولات لبنان و فلسطین

مشهد-«آخرین بازمانده از نسل شاعران کهن‌سرا هم رفت» این بیت، شعری است که استاد امیر برزگر در سوگ استاد بقا سروده است. کمتر از یک ماه پیش استاد علی باقرزاده(بقا) دار فانی را وداع گفت تا شعر و ادب خراسان با رفتن آخرین بازمانده از حلقه «یاران خراسانی» تنهاتر از همیشه بشود.

«یاران خراسانی» به شعر خراسان، اعتبار بخشیدند

قدس آنلاین- جلیل فخرایی: در این میان به همت روزنامه قدس، جمعی از شاعران پیشکسوت دور هم جمع شدند تا درباره این پنج تن شعر معاصر خراسان سخن بگویند.

استاد مرحوم محمد قدسی، استاد مرحوم احمد کمال پور، استاد مرحوم ذبیحالله صاحبکار، استاد مرحوم محمد قهرمان و استاد مرحوم علی باقرزاده، روزگاری چشم و چراغ شعر معاصر بودند و حالا روی در نقاب خاک کشیدهاند. اما چه ویژگیهایی از این شاعران، حلقه ای ساخت که برای سال های سال مأمن و ملجا شعر و ادب بود تا آنجا که آوازه این جمع از مرزهای جغرافیایی خراسان فراتر رفت و در سرتاسر مملکت زبان فارسی پیچید؟

بررسی روش و منش و روز و روزگار این پنج استاد سرآمد شعر و ادب، می تواند چراغ راهی برای امروز ادبیات باشد.

روزنامه قدس در نشستی صمیمی با حضور استاد امیر برزگر خراسانی، استاد محمد باقر کلاهی اهری، استاد غلامرضا شکوهی و استاد محمد نیک به بررسی ویژگی های شعری و نیز وضعیت جامعه شناختی این پنج استاد شعر و ادب پرداخت. آنچه در ادامه می¬خوانید بخشی از آن همه است.

مشهد از چه زمانی به عنوان مرکز علمی ادبی ایران در کشور معرفی شد؟

امیر برزگر: استاد سید محمود فرّخ، استاد همه ما بود. ایشان برپاکننده و اداره کننده جلسه شعر فرخ بود؛ همان جلسه ای که استادان به نام، از آن به عنوان «دانشکده ادبیات» یاد می کردند.

ایشان می گفت از روزگار مرحوم بهار، جلسات ادبی در مشهد، سر و شکلی پیدا کرد. می دانید که مرحوم بهار مقام ملک¬الشعرایی آستان قدس رضوی را به عهده داشت. پیش از او هم پدرش عهده دار این مقام بود. همین وجود ملک¬الشعرایی به مشهد، هویت ادبی بخشیده بود. حضور بزرگانی مثل ادیب نیشابوری هم این فضا را تقویت کرده بود.

مرحوم فرخ می گفت نخستین جلسات را وقتی حدود بیست سال سن داشته، تشکیل داده است. مرحوم فرخ سال ۶۰ در سن ۸۶ سالگی درگذشت، خب بیست سالگی ایشان می-شود حوالی سال¬های ۱۳۰۰. یعنی از آن موقع در مشهد جلسات ادبی تشکیل می¬شده. خب این سابقه کمی نیست. جلسات شعری در مشهد یک قرن سابقه دارد.

محمد نیک: مرحوم شادروان باقر زاده در کتاب ۲۱مقاله و در یکی از مقاله هایش تحقیقی دارند در خصوص ادبی پیشین مشهد در آنجا می‌گویند از سال ۱۳۰۰ جسته گریخته انجمن‌های ادبی تشکیل می‌شده اما اولین انجمن رسمی و شناسنامه دار ۱۳۲۰ بوده که استاد نصرت و منشی باشی در سالن باغ ملی مشهد تشکیل می‌داده اند و هر سال در یکی از دبیرستانهای آن زمان این انجمن که محلی برای رفت آمد بزرگان و اساتید بود شرکت می‌کردند. این انجمن توسط افراد صاحب نام اداره می‌شد و معروفترین آنها جلسه ادوارد براند و استاد شفیعی کد کنی و انجمن فرخ که در سه راه جم بود.

البته نام آور ترین و پر بازده‌ترین انجمن، انجمن ادبی فرخ بود.

در خصوص ویژگی‌های انجمن ادبی فرخ و شخصیت ایشان بیشتر توضیح دهید؟

امیر برزگر: انجمن ادبی فرخ را می‌شود بزرگترین انجمن ادبی ایران نامید. از بزرگان شعر ادب که اگر می‌خواستیم دیدار داشته باشیم در آنجا می‌دیدیم و بسیاری از بزرگان نیز به خاطر شخصیت آقای فرخ سفری به مشهد داشتند.علامه نفیسی، علامه فروزانفر، استاد امیری فیروزکوهی، رهی معیری و خانلری و بسیاری از بزرگان شعر و ادب هم در آنجا حضور داشتند.

دکتر یوسفی، دکتر فیاض، رجایی خراسانی، گلشن آزادی پای ثابت انجمن بودند و ما از آنها بهره می‌گرفتیم. حتی به واسطه این انجمن شخصی از آمریکای لاتین به نام اسنود کراس از شعرای انقلابی به مشهد آمده بود که تعدادی از اشعار شعرا را گرفت و در آمریکا چاپ کرد وبعدها به مشهد فرستاد.

شخصیت زنده یاد فرخ ابعاد مختلفی داشت که بزرگان کشور را جذب می‌کرد. در وصیت نامه فرخ نوشته شده هر چه ارث پدر دارم در راه شعر و ادب هزینه کردم. جلسه آقای فرخ پس از درگذشتش به وسیله استاد احمد کمال‌پور اداره می‌شد و تا زمانی که آقای فروزان‌ پسر آقای فرخ زنده بودند تشکیل می‌شد که بعد از ایشان منزل را فروختند و جلسه تعطیل شد.بیش از ۵۰سال از همه جای ایران به این انجمن می‌آمدند.

محمد نیک: این جلسه به یک پایگاه تبدیل شده بود و از تمام شهرهای دیگر به این جلسات می‌آمدند. یکی دو سال اوایل و بعد از انقلاب جلسات تشکیل شد تا اینکه استاد در سال ۶۰ فوت شدند و با مدیریت فرزند استاد فرخ برگزار شد. بعد از انقلاب استاد شکوهی، برزگر و بنده در این جلسات حضور داشتیم.

اهمیت چهره‌هایی چون استاد کمال، قهرمان، صاحبکار، قدسی مشهدی و باقرزاده (بقا) در چیست؟ فقط به لحاظ سنی و پیشکسوت بودن و یا موارد دیگری در برجسته بودن آنها دخیل بوده است؟

محمد نیک: از دل انجمن‌های ادبی که محل آمد و شد بزرگان و علاقه‌مندان به شعرو ادب بود این بزرگان بوجود آمدند. حاصل این انجمن‌ها افرادی بودند که اگر آنها را غربال کنید این پنج نفر به عنوان یادگاران ماندند که به علت وجوه اشتراکی که داشتند باهم زندگی کردند، اهل تحقیق و مطالعه بودند و شعر و ادبیات را به خوبی می‌شناختند.

امیر برزگر: این یک حس شخصی نیست حاصل ۵۰ سال دوستی و حتی برگزاری انجمن‌های مختلف معاشرت با آنان را برای من بیشتر کرده بود.از دیدگاه دیگران نیز باید گفت: بعد از ملک‌الشعرای بهار تنها قصیده سرای قابل توجه در تهران اوستا بوده است. زنده یاد احمد کماپور(کمال ) نیزهم سنگ و هم پایه اوستا بود. کمال متکی بر قصیده بود. قصیده خراسانی، استوار و با صلابت و با سلامت. او از ناصرخسرو و مسعود سعد سلمان و خاقانی پیروی می‌کرد. اضافه بر این پهلوانی و جوانمردی و افتادگی و فروتنی و بزرگواری او که گفته‌اند صاحب «زنگ» بوده است. ضمن اینکه برای نسل ما واقعاً مشوق خوب و رفیق خوبی بود.

زنده یاد غلامرضا قدسی مشهدی نیز در غزل بینابین یعنی میان غزل سبک هندی و اصفهانی و عراقی در خراسان حرف اول را می‌زد. او در بداهه سرایی و رباعی در مجلس گفتن نیز زبان زد بودند و نظیر ایشان فقط دکتر رسا را داشتیم. غزل قدسی، استوار، زیبا، محکم و روان بود. مبارزات قدسی هم چه زندان‌ها و کارهایش را هم باید نام برد. قدسی کسی بود که اگر نیمه‌شب کسی در خانه‌اش را می‌زد او خود را مسؤول می‌دانست و گره‌گشا بود. وی به سبب مبارزات انقلابیش در زمان ستمشاهی نیز به زندان رفت بودند.

زنده یاد محمد قهرمان نیز در غزل سبک صائب حرف اول را نه در مشهد که در ایران می‌زد. من حضور داشتم که می‌توانم مصداق بدهم که امیری فیروزکوهی را قبول نداشت. او شعر امیری را برداشتی از صائب می‌دانست. قهرمان ۲۵ سال دیوان صائب را جمع‌آوری کرده بود وسپس کتب دیگری را نیز تالیف کرد. اما شعر او در سبک هندی هم در ایران حرف اول را می‌زد. تحقیقات مرحوم محمد قهرمان و یافتن ۷۶ هزار بیت صاحب از منابع مختلف از کشورهای مختلف جمع‌آوری کردن آنها در طول ۲۰ سال کار ساده ای نبود. در تحقیقات دو نفر را خیلی دقیق می‌دانم ابتدا شفیعی کدکنی و سپس محمد قهرمان است.

بنا به قول رهبر فرزانه انقلاب، کتاب صیادان معنی کتاب بالینی بسیار سودمندی است.

زنده یاد ذبیح الله صاحبکار (سهی) را هم باید بگویم که استاد امیری فیروزکوهی سالی یک ماه می‌آمدند مشهد و منزل دخترشان بودند و ما انجمن آقای قهرمان را به آنجا منتقل می‌کردیم. در آن جلسات یاد دارم در جلسات دوم و سوم وقتی استاد صاحبکار شعر خواند امیری فیروزکوهی گفت الطف شعرای خراسان است واو شعری ساده روان، نرم و گرم و دلنشین داشت.

وی به جوانان بسیار اهمیت و بها می‌داد و شاگرانی از همواره جوان داشت.وی مرد فاضلی بود و به شعر و ادبیات عرب نیز آگاهی داشت.

حتی به یاد دارم در جلسات دوم و سوم وقتی صاحبکار شعر خواند امیری فیروزکوهی گفت الطف – لطیف گو ترین - شعرای خراسان است واو شعری ساده روان، نرم و گرم و دلنشین داشت.

زنده یاد علی باقرزاده (بقا) را باید واقعاً انسانی تمام عیار دانست. اشعار او هم نظمی است شیرین؛ شعریتش کم، اما اگر نظم دارای نظام باشد کار ساده‌ و پیش و پا افتاده‌ای نیست. او در قطعه ‌سرایی در ثبت لحظات و مواقع و قطعاتی که مورد نیاز مردم است که باید بدانند جایگاه ویژه‌ای داشت و کتاب‌های مختلفی دارند اما قطعاتشان طوری است که به غیر از ابن یمین نادره مردی در تاریخ شعر فارسی یافت نشده است که تا این اندازه قطعه داشته باشند.

او مردی جهان دیده بود بطوریکه گفته شده، وی حداقل ۵۴ کشور را دیده بودند. او خدمات زیادی در مدرسه سازی و کارهای خیریه داشت و عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی بود و کارهای عام المنفعه انجام می‌داد.

فضای ادبی آن سالهای مشهد چگونه رقم خورد که این پنج شاعر نامدار به رشد و کمال رسیدند؟

غلامرضا شکوهی: قهرمان‌ها و بزرگ‌مردها در اوایل تشکیل انجمن فرخ زیاد بودند که تعدادی از آنها به تهران کوچ کردند. عماد خراسانی کم کسی نبود و مشهد برایش کوچک بود و از مشهد رفت. اینها خاموش نشدند و در پایتخت در مجلات و جاهای دیگر آثار خود را منتشر می‌کردند. اینها هر کدام در رشته‌ای برجسته بودند. باقراده در قطعه، صاحبکار در غزل سوزناک، کمال‌پور در قصیده سرایی.

باقرزاده ابتدا استاد قطعه بود که همه در پند و اندرز سرآمد بود. تمام این اساتید افرادی تک بعدی نبوده و دارای ابعاد چند گونه شخصیتی بودند.

قهرمان‌ها و بزرگمردها در تشکیل انجمن‌ها یکی دوتا نبوده ابرمرد ها کوچ کردند به تهران به خاطر قدرت کارشان.

در دو بخش شعر با محتوای آزاد و شعر آیینی بفرمایید تأثیرگذاری این اساتید چطور بوده است؟

نیک: این پنج شاعر همه مذهبی و معتقد بودند. صاحبکار خودش حوزوی بود. کمال پهلوانی بود که شعر مولا می‌خواند. صاحبکار در خانه جلسات روضه داشت و شعرهای فاخرعاشورایی داشت اما به معنای مذهبی سرا استاد رسا بود که در آن انجمن‌ها حضور نداشت.

بعد از انقلاب هم گروهی بودند، آقای شفق، خسرو و موید که به عنوان شاعر آیینی و مرثیه سرا و نوحه سرا شناخته شدند.

تأثیر این بزرگان روی شاعران جوان چه بوده است؟

محمد باقر کلاهی اهری: در سال ۴۷ بود که در قهوه‌خانه «داش‌آقا» استاد کمال، بیگناه، اساتیدی چون عظیمی و فدایی را دیدم. من شاگرد استاد بیگناه بودم و به اندازه‌ای که می‌فهمیدم می‌دانستم که اینها بزرگانی هستند. از طرف دیگر هیمنه این عزیزان اجازه‌ای برای ایجاد فضای نو در مشهد نمی‌داد. البته ممکن است عده‌ای نپسندند اما من فکر نمی‌کنم که آمده‌ایم در این میزگرد و از این بزرگان شمایل‌های عجیبی بسازیم. این بزرگان مانند همه مردم در همین شهر زندگی می‌کردند و از افراد همین جامعه بودند. حضور ادیب نیشابوری در مشهد خودش حاصل جمعی شده بود از علوم ادبی قدیمه که از قِبل آنها بزرگانی آمدند که قسمت ادبیات دانشگاه تهران را تشکیل دادند. از سوی دیگر اگر بنگریم نهضت نیما و ادبیات مشروطه و تحولات آن این دوستان در ساحت ادبیات هزار سال ادبیات کهن ایرانی را سنگرداری کردند و هم‌اکنون هم در برابر این توفان مهیبی که در گرفته یکی از سنگرها همین ادبیات کهن است اما نباید از آن یک سنگواره و جریانی موزه‌ای بسازیم که این خطر بزرگی است و ایجاد دافعه می‌کند. نسل جدید آن مجال را ندارد تا مانند استاد برزگر آن روزگاران را ببینند و به تدریج این اقیانوس را تجربه کنند. اینها با شتاب دارند از روی همه چیز عبور می‌کنند. در دانشگاه‌های ادبیات هم که شاهدیم همه دنبال طی کردن واحدهای درسی هستیم و دچار یک شتابزدگی هستیم. ما جمع نشدیم تا از این بزرگان هیبت‌هایی دست‌نیافتنی بسازیم. روزگار آنان فرق می‌کرده است و ما در دوره‌ای دیگر هستیم.

چرا در شعر معاصر قله ای نداریم ؟ چند ۱۰۰ سال است که قله شعری نداریم ملک الشعرای بهار، اخوان، نیما افراد قابل توجه داریم اما به قله مثنوی فردوسی نداریم.

کلاهی اهری: پاسخ به اینگونه در حیطه جامعه شناسی و حوزه علوم انسانی است که متخصصین وضعیت را بررسی کنند.

آخرین نسل بزرگان شعر قدیم عبد الرحمان جامی بوده شاید آخرش هم خود حافظ بوده است.

اگر از ادبیات امروز صحبت می‌کنیم درگیر روزمرگی هستیم و با یک انسان دیگر رو به رو هستیم. متاسفانه عمق در آثار جدید کم یافت می‌شود. به نظرم علوم انسانی برای روند پاسخ به این سوالات باید تجهیز شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.